خوش آمدی به سرزمین تنهایی من تو را با خود در عمق شب مدفون خواهم ساخت و یادت را به ابری
خواهم سپرد تا در بهار ببارد.
خوش آمدی ای همدرد لحظه آمدنت را به دریا خواهم گفت.
می دانم روزی خواهی رفت و غرور غم انگیزم را روی دیوار های کاهگلی رسم خواهی کرد.پس غرورم را
زیبا رسم کن همان طور که تو روزی زیباترینم بودی
نام تو قلب ترک خورده ام را آرام می کند و یاد تو همه خوبیهای دنیا را به یادم می آورد
با من بیا دستانت را به دستانم بده چشمانت را حتی لحظه ای بر هم مگذار
و ببین که در آنجا در دره شقایق ها چه می گذرد.......
با من بیا تا آخر رویاهای سپیده
تا آخر جاده عشق........
آنجا که همه عاشقند با من به دره شقایق ها بیا
آنجا را باور کن چون حقیقت در نگاه توست...........
تو با آن کلامت خانه ام را سبز کردی دل دیوانه ام را عاشق پرواز کردی
تو گفتی آسمان جای من و توست و با این جمله عشق را آغاز کردی